با توجه به توضیحات پیشین درباب اجتماعی بودن حکم حجاب و عدم امکان تخصیص کنیزان که ویژگی زن بودن، جوانی و زیبایی را داشتهاند، طبیعی است که این بدعت عمر و حکم فقهای پس از او بر وضعیت جامعه اثرگذار باشد و آن را به فساد رهنمون کند. قاضی ابوالولید ابن رشد قرطبی مالکی ضمن توجیه ضمنی حکم عمر، از لزوم تغییر آن در جامعه خود سخن میگوید: «از آن جایی که در زمان او فساد و فحشاء در میان اکثر مردم عمومیّت پیدا کرده، دیگر هیچ امامی نه تنها نباید به سنّت عمر عمل کند، بلکه باید به کنیزان اجازه ندهد که بدون حجاب در کوچهها رفت و آمد نمایند؛ به عبارت دیگر ابوالولید قرطبی این سنّت عمر را زاییده عدم فساد و یا لااقل کمی فساد در زمان خلیفه ثانی معرفی مینمایند» (قاضی ابوالولید ابن رشد قرطبی مالکی، 1404، کتاب النکاح الثانی، ج 4، صص 357، 358). حتّی برخی از اندیشمندان اهل سنّت نیز با پیشفرض اشتباه بودن چنین عملی، دلایلی را در توجیه آن عنوان کردهاند: «جلوگیری از حجاب کنیزان در زمان عمر، یک سیاست شرعی (حکم دولتی و نه حکم شرعی) بوده است» (سایس، بیتا، ص 668 ). برخی نیز این سیاست را سیاستی موقّت خواندهاند که در زمان خلیفه دوم و احیاناً در زمانی محدود اجرا و سپس انکار شده است (ابن عاشور، 1420، ص 329).